خرد خام

نوشته های محمد تقی جهانبخش

خرد خام

نوشته های محمد تقی جهانبخش

خرد خام

محمد تقی جهانبخش - کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای

آنچه البته به جایی نرسد...

شنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ق.ظ

انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام راحل عظیم‌الشأن (ره) به پیروزی رسید و طومار 2500 ساله پادشاهی در این سرزمین را در هم پیچید. پس از امام نیز انقلاب اسلامی در سایه رهبری مقام معظم رهبری (حفظه‌ا...) به حیات خویش ادامه داده است و به یاری خدا تا قیام امام عصر (عج) ادامه خواهد یافت. در طول بیش از سه دهه از عمر پر برکت انقلاب، امام راحل و رهبری معظم انقلاب پیاپی بر رمز پیروزی و استمرار انقلاب تأکید کرده‌اند و آن چیزی جز حضور و پایداری مردم بر اصول انقلاب نبوده است. یکی از مصادیق این امر نیز حضور باشکوه مردم در انتخابات خرداد 1392 بود که در آن صفحه جدیدی در تاریخ انقلاب اسلامی ورق خورد و انتخاب مردم، مناسبات ملی و محاسبات بین‌المللی را دگرگون ساخت و به یاری خدا ابعاد دیگری از این دگرگونی در آینده آشکار خواهد شد. ازاین‌روست که مردم در انقلاب اسلامی ایران جایگاه ویژه‌ای داشته و دارند، تا آنجا که امام امت فرمود «به من خدمتگزار بگویند بهتر از رهبر است».

 مراد از ذکر این مقدمه آن بود که بگویم همان‌گونه که مردم و مطالبات آن‌ها در منظر رهبران نظام اهمیت دارد، در منظر مسئولین و کارگزاران کشور نیز باید اولویت داشته باشد. به‌ویژه اینکه از کارگزاران دولت تدبیر و امید، حفظ کرامت و بلکه تکریم مردم بیش از پیش انتظار می‌رود. ضمن اینکه باید دانست مردمی که در صحنه‌های مختلف انقلاب وظایف خویش را به‌خوبی و به احسن وجه انجام داده‌اند، نه مستحق که شایسته تکریم و تعظیم و خدمت هستند.

 

روی سخن این نوشتار ابتدا با خودم به‌عنوان یک مسلمان و سپس با همه برادران عزیزی است که بی‌شک با تمام وجود کمر به خدمت خالصانه و متواضعانه به‌نظام و مردم شریف بسته‌اند و یادآوری این نکته است که «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیرِ»؛ آن‌هم به‌قاعده «وَ ذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ». و اما بعد...

 

مسئله فولاد قاینات و حواشی آن مدتی است که مردم بخش نیمبلوک را نگران کرده است و ظاهراً امام‌جمعه محترم شهر خضری دشت‌بیاض ـمرکز بخش نیمبلوک ـ نیز این مطلب را در خطبه‌های نماز جمعه مورد تأکید قرار داده‌اند.

صورت‌مسئله این است: در میان بخش قابل‌توجهی از مردم بخش که اکثر قریب به‌اتفاق آنان کشاورز و دامدار هستند، این نگرانی به‌وجود آمده است که با راه‌اندازی مجموعه عظیم فولاد قاینات و به‌تبع آن برداشت آب مورد نیاز این پروژه از سفره‌های آب زیرزمینی، کشاورزی و دامداری آنان به‌مرور با مشکلاتی مواجه خواهد شد. این ظن ـ درست یا نادرست ـ با مصادیق عینی از جمله خشک‌سالی‌های پیاپی که بیش از یک دهه گریبان‌گیر منطقه شده و نیز سهمیه‌بندی آب استخراجی از چاه‌های کشاورزی توسط نهادهای ذی‌ربط و عوامل دیگر بیش‌ازپیش تقویت شده است. در این میان ارقامی نیز از عمق چاه و میزان استخراج آب برای این پروژه در میان مردم رد و بدل می‌شود که بر نگرانی‌های پیش‌گفته می‌افزاید.

نگارنده چندان در جریان مسیرهای پیگیری شده در جهت ابراز این نگرانی نیست اما بر اساس خبر منتشره در تاریخ سی‌ام بهمن‌ماه 1393 به شماره «40811» در پایگاه خبری تحلیلی خاورستان، جمعی از مردم در مقابل بخشداری نیمبلوک در اعتراض به مسائلی پیرامون برداشت آب تجمع کرده‌اند. متعاقب آن در اول اسفندماه جاری مصاحبه‌ای از رییس سازمان صنعت، معدن و تجارت (به شماره 40960) منتشر شد که نگرانی‌های مردم را با ذکر دلایلی بی‌مورد دانسته بود. در این رابطه ذکر چند نکته خالی از لطف نیست:

 

  1. همان‌طور که در مقدمه این نوشتار بیان شد، پاسخگویی به مطالبات مردم بر اساس قواعد قانونی، عقلی، شرعی و سیاسی وظیفه مسئولین و حق مردم است و سرعت پاسخگویی ریاست محترم سازمان، ستودنی و قابل‌تقدیر است.
  2. مردم منطقه به هر دلیل و درست یا نادرست از آینده نگران‌اند. این نگرانی با بررسی‌های کارشناسی یا ارائه توضیحاتی به مسئولین محلی یا در مواجهه نزدیک و صمیمی با مردم قابل رفع و حل است. هر چند مصاحبه رسانه‌ای در پاسخگویی به این نگرانی‌ها و سرعت واکنش به آن ارزشمند است، به‌نظر نگارنده برقراری ارتباط نزدیک‌تر و بلکه مستقیم، هم مؤثرتر است و هم به نزدیکی مردم و حاکمیت اسلامی کمک خواهد کرد.
  3. رییس محترم سازمان تأکید نموده‌اند که بیش از 92% مصرف آب استان به بخش کشاورزی اختصاص دارد و تنها 0.4% (چهار دهم درصد) آن در حوزه صنعت استفاده می‌شود. به فرض دقت این آمار باز هم این پاسخ آبی بر آتش نگرانی مردم نخواهد بود؛ چه اینکه سهم حوزه صنعت در استان نباید لزوماً از دشت تشنه نیمبلوک تأمین شود. منطقه‌ای که دو شرکت سهامی زراعی خضری و اسلام‌آباد را در خود جای‌داده و بخش قابل توجهی از غله استان و حتی کشور و قسمت معتنابهی از نیاز استان به فرآورده‌های لبنی و پروتئینی را مرتفع می‌سازد. ضمن اینکه کشت یکپارچه و مکانیزه‌ای که در این منطقه و در قالب شرکت‌های مذکور صورت گرفته است، الگوی مطلوب کشاورزی در کشور و دنیا محسوب می‌شود.به‌علاوه مردم این دیار قرن‌هاست که روزی خود را از زمین و در میان سنگلاخ دشت جستجو کرده‌اند و در سالیان اخیر که آسمان بر مردمان خِّست ورزیده، امید به خوان پنهان الهی بسته‌اند. کشاورزی فرهنگ و مَمَرّ اعاشه غالب مردم این بخش و استان است و به فرض وجود اراده برای تغییر این روند، فرآیند صنعتی شدن نباید به قیمت نگرانی مردم از نابودی ممر درآمدشان به‌پیش رود. البته تأکید درست ایشان بر مدیریت منابع آب امری کاملاً درست و به‌جاست که باید توسط مردم و مسئولین ذی‌ربط به جد پیگیری شود.
  4. آقای دکتر حقیقی تأکید کرده‌اند که مردم نباید جلوتر از زمان حرکت و قضاوت کنند و به‌عبارتی پیش از مرگ واویلا. پرهیز از پیش‌داوری و قضاوت سخن به‌جایی است؛ اما وقتی سخن از نگرانی بر سَرِ حیات و ممات یا تحولات غیرقابل‌پیش‌بینی در معیشت مردم در میان باشد، وجود این قضاوت‌ها چندان عجیب نیست. به اعتقاد نگارنده راه نزدیک و منطقیِ حلِ قضاوت‌های احتمالاً نادرست، ارائه توضیح به مردم و یا مسئولین مربوطه به‌ویژه امام‌جمعه محترم است تا به‌تدریج این نگرانی‌ها رفع و قضاوت‌های نادرست از میان برود ـ البته اگر این اقدام پیش‌تر صورت گرفته، شایسته تحسین و سپاس است.
  5. خوشبختانه مردم بخش نیمبلوک همچون سایر هم‌وطنانمان فهیم، صبور و صاحب درک بالا هستند و نه‌تنها با راه‌اندازی صنعت مخالف نیستند بلکه از این امر مبارک استقبال هم می‌کنند. مسئله ساده است؛ آن‌ها نگران‌اند که این صنعت که خیلی هم با آن مأنوس نیستند، کشاورزی را که سنت هزاران ساله آن‌هاست، از میان ببرد. ازاین‌روست که می‌گویند «از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم...» و اگر به لحاظ کارشناسی این نگرانی وجود نداشته باشد، طبیعتاً هر فرد و اجتماعی از پیشرفت و ترقی خوشحال خواهد شد نه ناراحت.

جناب آقای دکتر حقیقی؛

مردم خوب می‌دانند که دولت جدید نه عامل موجبه که میراث‌دار بسیاری از مشکلات است و بیان همین مسئله و متعهد شدن به حل نگرانی مردم پیرامون مسئله فولاد ـ با فرمولی که هم مطالبات و منافع آنها و هم ارزش سرمایه‌گذاری عظیم انجام‌شده در دشت نیمبلوک را لحاظ کند ـ مردم را به یاری خدا قانع کرده و موجبات ترقی و تعالی این منطقه و میهن عزیزمان را فراهم خواهد کرد. یافتن این فرمول از نماینده دانشمند مردم قاینات در مجلس شورای اسلامی و مسئولین توانمند و کاردان دولت تدبیر و امید انتظار می رود.

و باز هم افغانستان...

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ
بعد از مدت ها بازگشتم.

پس از فراغت از امتحانات ترم چهارم کار نگارش رساله پایان دوره کارشناسی ارشد را آغاز کردم و به یاری خدا بیست و سوم شهریور ماه جاری موفق به دفاع شدم. هرچند کار شناسایی، مطالعه و ترجمه منابع را از بهمن گذشته آغاز کرده بودم و فکر می کردم نگارش رساله با این وصف کار مشکلی نباشد، با این وجود یک بازه دوماهه صرفا به طور کامل درگیر نگارش بودم و بسیار انرژی بر و طاقت فرسا بود. با این حال به یاری خدا و هدایت اساتید محترم کار به سرانجام رسید.

عنوان رساله «سیاست امنیتی فدراسیون روسیه در قبال افغانستان (2001-2014)» بود که زحمت راهنمایی آن را آقای دکتر سجادپور بر عهده داشتند و در شرایط فوق العاده سخت، صمیمانه مرا مورد لطف قرار دادند. مشاور رساله هم آقای دکتر کرمی بودند که در روند کار از نظرات شان بسیار بهره بردم. شکر خدا آخرین نمره دوره ارشد را هم توانستم به طور کامل اخذ کنم.

در دوره ای که در به در به جستجوی منابع برای شناسایی ابعاد مختلف پایان نامه بودم، به فراخور موضوع رساله با برادران افغان زیادی ارتباط گرفتم و انصافا روزنه جدیدی به افغانستان پیش رویم گشوده شد. معمولا ما ایرانی ها افغانستان و افغان ها را با کارگران افغان یا بریده های گاه و بیگاه روزنامه ها از حوادثی که یک طرف آن برخی افغان های مهاجر هستند می شناسیم. برای کسانی که با افغان ها آشنایی دارند، این یک تقلیل گرایی آزار دهنده و ناصواب است.

برخی از دانشگاهیان افغان واقعا نخبه و باهوشند و البته بسیار با استعداد. بعضی از این برادران و خواهران در کنکور سراسری ایران رتبه های برتر را کسب می کنند یا در حین تحصیل جزو دانشجویان ممتاز هستند. برخی از آنها شاعران توانمندی هستند و معمولا یک پرس و جوی سرسری شما را به نخبگان با استعداد، دوست داشتنی، خوش برخورد و خوش لهجه افغان می رساند. یکی از جذاب ترین نکات برای من در مواجهه با برادران افغان، لهجه زیبای دری است که نزد آنان دست نخورده باقی مانده است. اینها را گفتم که بگویم جامعه مهاجرین افغان را باید از نو بشناسیم.

این روی خوش سکه است. روی بد ماجرا هم چند روز پیش از گوشه ای برون آمد. کلیپی در فضای مجازی پخش شد که احتمالا برای جامعه افغان و بسیاری از ایرانیان دردناک باشد. از اینرو یادداشتی نوشتم که به مهاجرین افغان بگویم که اشتباهات فردی قابل تعمیم به همه مردم ایران و نظام مظلوم جمهوری اسلامی و رهبری معظم آن نیست و این اتفاق تلخ بی تردید محکوم است.


خطای فردی؛ هزینه‌تراشی ملی


مردم شریف افغانستان که برادران دینی و فرهنگی ما ایرانیان هستند، به طور مشخص از آغاز تهاجم نظامی اتحاد جماهیر شوروی، به کشورهای همسایه از جمله ایران پناه آورده و بسیاری از آنان در کشورمان ماندگار شده‌اند. بر اساس اعلام نماینده مقام معظم رهبری در امور افغانستان، امروزه حدود 9000 طلبه و بیش از 10000 دانشجوی افغان در ایران مشغول به تحصیل‌اند و تعدادی که اندک هم نیست، با تابعیت افغان به صورت قانونی یا غیرقانونی به کشورمان رفت و آمد دارند.

جمهوری اسلامی از ابتدای شکل گیری تاکنون هزینه مادی و معنوی فراوانی برای پناهجویان افغان پرداخته و سیاست کلی تکریم مهاجران را در دستور کار خود قرار داده است. اخیراً از مقام معظم رهبری نقل شده است که «آقا نه تنها می‌گویند مهاجرین را رعایت  کنید بلکه خواستار تکریم آن‌ها هم هستند. تکریم بالاتر از رعایت قانون است. بالاتر از احترام است». علیرغم این توصیه ها چند روزی است کلیپی در فضای مجازی انتشار یافته که هر بیننده ای را آزار می‌دهد. در این قطعه تصویری ـ که اصالت و صحت آن تاکنون به تأیید نرسیده ـ ظاهراً یکی از مأمورین انتظامی، رفتارهای به شدت تحقیرآمیزی با مهاجرین افغان داشته، از این صحنه ها تصویربرداری کرده و به هر ترتیب این روزها در فضای سایبر دست به دست می‌شود. پیرامون این موضوع ذکر نکاتی چند، خالی از لطف نیست:

1-جمهوری اسلامی و رهبران و مدیران ارشد آن از ابتدای شکل گیری نظام، مهاجرین مسلمان و به ویژه مهاجرین افغان را با آغوش باز پذیرفته و تکریم نموده‌اند تا آنجا که برادران افغان عمدتاً نه در اردوگاه های مهاجرین بلکه در میان ایرانیان زندگی کرده‌اند. سیاست نظام سیاسی بر رفع موانع زندگی مهاجرین بوده و به گواه شواهد، روز به روز از مشکلات زندگی آنان در خاک جمهوری اسلامی کاسته شده است. غرض آنکه دولتمردان جمهوری اسلامی کوشیده‌اند تا در حد امکان تسهیلات زندگی مهاجرین در دوران ناامنی افغانستان را کاهش دهند و آنجا که مشکلاتی وجود داشته، لابد اجتناب ناپذیر بوده است.

2-زشتی رفتار صورت گرفته با مهاجرین افغان در کلیپ مورد بحث هیچ جای تردید ندارد و به فرض اینکه افراد مذکور مهاجرین غیر قانونی بوده و بازداشت شده بودند، مجوز رفتار غیرانسانی، تحقیر آمیز و زننده مذکور فراهم نمی‌آورد. بی تردید رفتار مأمور در آن فیلم نادرست بوده و با سیاست های کلی نظام، توصیه های مقام معظم رهبری و رویکرد مسئولین ناسازگار است.

3-فرهنگ ایرانیان مملو از مهرورزی، مهمان نوازی و مظلوم دوستی است یا لااقل در آن غالباً نشانی از تحقیر و تمسخر دیگران وجود ندارد. رفتار صورت گرفته با مهاجرین بازداشت شده که در میان آنان افراد میانسال و مسن نیز حضور دارند، نشان دهنده افول اخلاقی و فرهنگی در زوایای مغفول جامعه است. البته تعمیم این امر به کل مردم ایران یا حتی مأمورین نظامی امری به دور از صواب است لکن رفتارهایی از این دست نشانه ها و زنگ خطرهایی است که بی توجهی به آن‌ها می‌تواند عواقب وخیم اجتماعی و فرهنگی داشته باشد.

4-کلیپ پخش شده ـ به فرض صحت ـ ضربه مهلکی به اعتماد عمومی مردم افغانستان نسبت به دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان پناهگاهی امن و همیشگی وارد می‌کند. اتفاقی که سرمایه اجتماعی اندوخته شده ورای مرزهای جمهوری اسلامی را که با هزینه گزاف بدست آمده است را ویران می‌کند. اتفاقاتی از این جنس هرچند فردی است اما در نبرد رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران، دستمایه تبلیغ علیه نظام و اتهام زنی بیگانگان و هدررفت تلاش های بیش از سه دهه کشور در قبال مهاجرین افغان است.

5-در شرایط جدید که نگاه سیاست خارجی کشور بیش از پیش بر همسایگان و جهان اسلام متمرکز است، رفتارهای این چنینی می‌تواند مانعی در مسیر گسترش روابط سیاسی با کشور افغانستان که اشتراکات دینی، فرهنگی و جغرافیایی فراوانی با آن داریم، شود و فرصت بازیگری فعال‌تر در این کشور به منظور تخفیف ناامنی و گسترش ثبات را از جمهوری اسلامی سلب یا این امر را مشکل تر کند.

با آنچه گفته شد انتظار می‌رود که مسئولین ذیربط با سرلوحه قرار دادن منویات مقام معظم رهبری، به نظام مند کردن قوانین مهاجرت، اطلاع رسانی آن‌ها و در صورت نیاز برخورد قانونی و منطقی با نقض قوانین اهتمام و با ارائه آموزش های لازم به مامورینی که در معرض مواجهه با مهاجرین و پناهجویان هستند، از تکرار حوادثی از این دست که بسیار فراتر از خطاهای شخصی است، پیشگیری نمایند. بدیهی است شناسایی و توبیخ عاملان این امر اقدامی حداقلی در جهت ممانعت از تکرار رفتارهای مشابه در آینده خواهد بود.

تا نگاه می‌کنی، وقت رفتن است...

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی، وقت رفتن است.

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو، ناگزیر می‌ شود

آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی


ناگهان،
چقدر زود دیر می‌شود!

 

دیروز،21 خرداد 93، رسما آخرین امتحان دوره کارشناسی ارشدم بود. امتحان درس سازمان های بین المللی در اوراسیا که آنرا استاد دانشمند جناب آقای دکتر کرمی در این ترم ارائه کردند.
هفته پیش یکی از دوستان پیشنهاد داد که بعد از آخرین امتحان جلسه ای ترتیب داده شود و بچه های هم دوره ای (دوره هفدهم مطالعات منطقه ای) یکبار دیگر دور هم جمع شوند؛ برایم جالب بود و استقبال کردم. رسم در دانشکده روابط بین الملل این بوده که دانشجویان کارشناسی ارشد سال اول از دوره دو ساله را با گدراندن دروس مشترک در کنار هم سپری کرده و از سال دوم گرایش تخصصی داشجویان مشخص شود. بنابراین همگی یکسال در کنار هم بودیم و سال دوم بود که کلاس ها مجزا شدند و طبیعتا ارتباطات اندکتر.
به هر روی دیروز شاید آخرین دفعه ای بود که آن جمع، گرد هم می آمدند. قرار بود مراسم خداحافظی باشد اما به آن شکل نبود. کسی ازکسی خداحافظی نکرد؛ خودم سختم بود ولی دیگران را نمیدانم! شاید چون چند امتحان و نیز پایان نامه باقیمانده و حتما یکدیگر را خواهیم دید. اصولا تصور جدا شدن از جایی که 2 سال از زندگی ات در آنجا سپری شده سخت است؛ لااقل برای من سخت بود...
در جلسه دیروز آقای دکتر بروجردی و آقای دکتر شیخ الاسلامی صحبت کردند و توصیه هایی داشتند. آقای دکتر شیخ الاسلامی با گفتن «ناگهان چقدر زود دیر می شود!» شروع کرد و چقدر متناسب بود انصافا!
دانشکدهروابط بین الملل برای من فقط محل آموختن درس های دانشگاهی نبود. به عبارتیتنها یک مقطع تحصیلی را در این دوره سپری نکردم؛ در اینجا از محضر اساتیدیبهره مند شدم که بیش از درس و بحث از رفتار و منش شان آموختم؛ با دوستان بسیار خوبی آشنا شدم و از سرگذشت های دانشکده و بیرون آن، تجارب فراوان اندوختم.

به هر صورت این دوره رو به پایان می رود و برگی دیگر از دفتر عمرم در حال ورق خوردن است...

برگزاری دوره آموزشی تحولات کارگزاری های ملل متحد

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۴ ب.ظ
کارگاه دو روزه آموزشی «سیر تحولات کارگزاری های سازمان ملل متحد» با همکاری مرکز اطلاعات ملل متحد در دانشکده روابط بین الملل برگزار شد و فرصت داشتم تا در این دوره که طی 2 هفته برگزار شد، شرکت کنم.
در این کارگاه که در روزهای 22 و 29 اردیبهشت برگزار شد، مسئولین 8 کارگزاری ملل متحد مقیم  تهران به بیان تحولات، وظایف و کارکرد نهاد های مربوطه پرداخته و اقدامات خود در جمهوری اسلامی ایران را تشریح کردند. آشنایی اجمالی با آژانس های تخصصی ملل متحد در کنار توضیحات ارزشمند استاد ارجمند جناب آقای دکتر سجادپور انصافا تصورم از سازمان ملل را تغییر داد.
علیرغم اینکه دانشجوی روابط بین الملل هستم، اما تاکنون گذرم به سازمان ملل و مشخصا جنبه های عملیاتی و کارکردی غیرسیاسی آن نیفتاده بود. این کارگاه فرصتی بود تا با جنبه های غیرسیاسی سازمان ملل آشنا شوم. مجموعا مطالب ارائه شده بسیار آموزنده بود.

پی نوشت:
1- شعار صندوق جمعیت ملل متحد جالب بود: «ساختن جهانی که در آن هر بارداری خواسته، هر زایمان ایمن و استعدادهای هر جوانی شکوفا شود... زیرا که همه به شمار می آیند».

2- در بین کارگزاری های مختلف اتفاقا همین صندوق جمعیت (UNFPA) دست پر تر به کارگاه آمده بود و پکیجی داد که هم مطالب آموزنده داشت و هم یک موس پد شکیل منقوش به شعار فوق الذکر که از این کارگاه به یادگار ماند.

تأملی بر همایش دلواپسیم

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ب.ظ

همایش دلواپسیم که توسط برخی فعالان سیاسی و رسانه‌ای اصولگرا انجام شد، با واکنش‌های متعددی در روزهای گذشته مواجه بوده است. عده‌ای ـ با دلایل خود ـ به حمایت و گروهی به مخالفت با این همایش، محتوا یا برگزارکنندگان آن پرداخته و گاه مسیر افراط یا تفریط را در این وادی پر لغزش پیموده‌اند.

در بیان صورت‌مسئله باید داستان را از پیش از انتخابات 24 خرداد 92 شروع کرد. در جریان تبلیغات انتخاباتی و بیان آراء و برنامه‌های انتخاباتی نامزدهای محترم پیرامون مسائل کشور، یکی از حوزه‌هایی که به دلایل مختلف طی سالیان گذشته اهمیت بالایی یافته، موضوع سیاست خارجی‌ـ‌ به‌طور عام‌ـ و مسئله انرژی هسته‌ای ـ‌به‌طور خاص‌ـ بود. در جریان تبلیغات «سیمایی»، یک جریان سیاسی که طی این سال‌ها خود را به‌عنوان نماد «مقاومت» در عرصه سیاست خارجی «برساخته» بود، استمرار این مسیر را وعده می‌داد. در سوی دیگر نامزد بعداً پیروز انتخابات قرار داشت که سخن از تعامل سازنده، واقع‌بینانه و مبتنی بر عزت، حکمت و مصلحت ملی با جامعه جهانی سر می‌داد و معتقد بود که علاوه بر سانتریفیوژ، چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد.
ازقضا این شعارها مقبول مردم افتاد و صاحبان انقلاب، روحانی را بر سریر ناآرام قدرت نشاندند. ایشان نیز با نظرداشت وعده‌های انتخاباتی، در چینش وزرا شخصیتی را برای سکان‌داری وزارت امور خارجه برگزید که در میان اهالی سیاست خارجی، فردی انصافاً بی‌نظیر است. مدتی بعد نیز پیگیری پرونده هسته‌ای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه سپرده شد.
مجموعه عوامل دخیل در مسئله هسته‌ای ـ پس از انتخابات ـ تدبیر را در تعامل سازنده با هدف حل این مسئله دید و بدین ترتیب مذاکرات پیرامون مناقشه هسته‌ای با طرف 1+5 جدی‌تر شد. در گام نخست توافق اولیه‌ای تحت عنوان «برنامه اقدام مشترک» حاصل شد که بر اساس آن طرفین می‌بایست اقداماتی را انجام و در یک فرآیند شش‌ماهه‌ی قابل تمدید، مذاکرات را برای رسیدن به راه‌حل نهایی این مسئله ادامه دهند.
در این میان عده‌ای که ـ‌در خوش‌بینانه‌ترین صورت‌ـ راه چاره مسئله هسته‌ای را در استمرار مسیر گذشته می‌دیدند، پیش و بیش از آن، پس از توافق با 1+5، انتقاداتی را علیه گروه مذاکره‌کننده هسته‌ای و توافق حاصله مطرح نمودند. آخرین اقدام سیاسی این گروه، برگزاری همایشی تحت عنوان «دلواپسیم» بود که با واکنش‌های متفاوتی مواجه شده است. این نوشتار بر آن است تا ضمن توصیف جوانب امر، نکاتی را بر حاشیه این همایش بنگارد؛ باشد که مورد توجه حامیان و منتقدان اتفاقاتی ازاین‌دست قرار گیرد.
1-    نقد و نقادی منصفانه در هر حوزه‌ای، قاعدتاً برخاسته از دلواپسی و دل‌نگرانی برای حفظ اصول، چارچوب‌ها و روش‌های آن حوزه است. نقادی اما در سپهر سیاست می‌تواند مطامع و منافع دیگری نیز دنبال کند و از آن جمله منافع، تخریب رقیب سیاسی و جریان حاکم است که ساحت نقادی منصفانه‌ی متوجه به دغدغه‌های سیاسی و منافع ملی را به سطح بهانه‌جویی‌های معطوف به منافع جریانی و حزبی تقلیل می‌دهد. بنابراین اگر نقد منصفانه، ره‌آورد دلواپسیِ دلواپسان این روزهاست، «دلواپسی» امری تحسین‌شده و قابل‌ستایش است و اگر شقِّ دوم آن مدنظر است، اخلاقاً و منطقاً قابل‌پذیرش نیست.
2-    برای دلواپسی در معنای نخست که منجر به نقد منصفانه در رفتار سیاسی می‌شود، می‌توان بنیان‌هایی در آموزه‌های دینی و سیاسی برخاسته از شریعت یافت که به گمان نگارنده، امربه‌معروف و نهی از منکر در این حوزه قابل ارزیابی است. این آموزه دینی در ساحت سیاست می‌تواند در قالب مفهوم «نقد منصفانه و معطوف به دغدغه» تجلی یابد که به این معنا نیز فارغ از تحلیل‌ها و استدلالات منتقدین، امری نیکو و پسندیده است. بنابراین دلواپسی و نقادی در معنای نخست آن مورد تأکید عقل، دین، آموزه‌های دینی و منطق مواجهه با مخالفان سیاسی است. ازاین‌روست که در آموزه‌های دینی، کلام بزرگان، بیانات رهبری و تأکیدات رییس‌جمهور محترم، به‌دفعات بر نقد سازنده و مشفقانه تأکید شده است و ازهمین‌روست که دولت و حامیان آن می‌بایست آستانه تحمل سیاسی و توان نقدپذیری خود را ارتقاء بخشیده و از مجموعه رسانه‌های در دسترس جهت گفتگو با منتقدین، پاسخگویی به ابهامات و کاهش نگرانی‌های احتمالی به وجود آمده که متأسفانه با رفتارهای خارج از قاعده برخی ـ‌در لباس انتقاد از دولت‌ـ در سطح جامعه و افکار عمومی پمپاژ می‌شود، استفاده نموده، و به ترویج فضای گفتگو و انتقاد در کشور و بازتولید ارزش‌های اخلاقی این حوزه ـ که در سالیان گذشته آسیب جدی دیده است ـ کمک نماید.
بدیهی است انتقادات صورت گرفته در این حوزه الزاماً سازنده نبوده و بر عملکرد دولت وارد نیست اما به‌هرحال از دولت جدید انتظار می‌رود که به اعطای آزادی‌های مدنی، سیاسی و اجتماعی به منتقدان و حتی اندک مخالفان بهانه‌جو و نیز گسترش فضای گفتگو و مدارای سیاسی بیش‌ازپیش اهتمام داشته باشد.
3-    نکته دیگری که می‌بایست مورد مداقه قرار گیرد، «چیستی» و «چرایی» دلواپسی است. در این باب نخستین سؤال این است که فارغ از کیستی دلواپسان، به‌راستی چرا عده‌ای امروز این‌قدر دلواپس‌اند؟ و این دلواپسی‌ها برای چیست؟ مگر در جمهوری اسلامی چه اتفاقی افتاده که این‌قدر دل‌های عده‌ای نگران شده؟ آیا این نگرانی واقعی است یا «برساخته» رسانه‌ای دلواپسان؟
بر اساس گزارش ایسنا، در همایش برگزارشده، از موضوعات مختلفی سخن به میان آمده که توافقنامه ژنو و مسئله هسته‌ای در آن جز در مواردی به حاشیه رفته و در آن موارد نیز به‌کلی گویی اکتفا شده است. به‌بیان‌دیگر باید گفت که همایش «دلواپسیم» نه آن‌طور که گفته‌شده، «گردهمایی بزرگ منتقدین توافق ضعیف» که تجمع سیاسی مخالفان دولت امروز و کارگزاران و حامیان دولت گذشته بوده است.
همان‌طور که گفته شد در باب چیستی و چرایی دلواپسی دلواپسان این روزها، نکات چندان قابل‌توجه و مستدلی را نمی‌توان در فحوای این همایش یافت. به‌راستی اگر این دلواپسان، دلواپس‌اند، آیا راه بهتر، مؤثرتر و کم‌هزینه‌تری برای ابراز دلواپسی خود نداشته و ندارند؟
به گمان نگارنده، برگزاری نشست‌های دانشگاهی، پرداختن اصولی، علمی و مبنایی به توافقنامه، نقد مستدل این توافق، بیان ایرادات و ارائه پیشنهادات و راهکارهاست که می‌تواند راهگشای مذاکرات آینده باشد. واقعاً این سؤال مطرح است که اگر دلواپسان به‌راستی دلواپس بودند، چرا چنان نکردند و چرا چنین کردند؟ آیا اگر اساتید مبرز علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل به دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی دعوت می‌شدند و به بحث و تبادل‌نظر منطقی فارغ از منافع سیاسی جریانی و گروهی پرداخته می‌شد، نیکوتر نبود؟ آیا اگر گروهی از منتقدان متخصص توافق ژنو، به‌طور فردی یا جمعی انتقادات کارشناسانه، منصفانه و مستدلی را در نشریات یا سایر رسانه‌های جمعی مطرح می‌کردند و حامیان توافق نیز به‌طور فردی یا جمعی آن استدلال‌ها را می‌پذیرفتند یا به آن پاسخ می‌دادند، شایسته‌تر و مفیدتر نبود؟ و نمی‌شد از دل این مباحث کارشناسانه راهکارهایی به دولت‌مردان ارائه کرد؟
4-    نگارنده این سطور مدعی بی‌نقص بودن توافق صورت گرفته یا مخالف با نقد رفتارهای سیاسی حاکمان نیست. آنچه مورد بحث در این نوشته است، چرایی و چگونگی مواجهه با رخدادهای سیاسی است. به نظر می‌رسد فارغ از همه ملاحظات، نقادی روشمند، مداراجویانه و غیر خصمانه است که می‌تواند موجب بهبود تصمیمات و نتایج حاصل از آن باشد و دلواپسی‌ها را کاهش دهد نه برگزاری تجمعات سیاسی که در آن منافع ملی به مسلخ مطامع سیاسی و گروهی برده می‌شود.
5-   یکی از دلایلی که پذیرفتن نیت خیرخواهانه را از دلواپسان امروز دشوارتر می‌کند، رفتارهای سؤال‌برانگیز گذشته ایشان است. به‌راستی اگر این برادران دلواپس انقلاب و منافع ملی هستند و لازمه ابراز آن را برگزاری همایش و تجمع می‌دانند، آن زمان که نرخ بیکاری بالا می‌رفت، تورم افزایش و رشد اقتصادی کاهش می‌یافت، نرخ ارز چند برابر می‌شد، ارزش پول ملی در حال سقوط بود، عده‌ای سودای دوستی با مردم اسرائیل را در سر می‌پروراندند و ده‌ها رخداد دیگر به وقوع می‌پیوست، چرا دلواپس نشدند؟ چرا تجمع و همایش به راه نینداختند؟ چرا یادداشت‌های رسانه‌ای منتشر نکردند؟ دلایلی ازاین‌دست است که پذیرفتن ادعای دلواپسی برای آرمان‌های انقلاب را از جانب دلواپسان امروز دشوار و ناممکن می‌کند.
با تمام این اوصاف باید گفت که دلواپسی ـ فی حد ذاته ـ امری پسندیده است و اعتماد به کارگزاران کارآزموده و امتحان پس داده نظام پسندیده‌تر. دلواپسی اگر آن‌طور که بیان شد به‌قصد سازندگی و بهبود امور باشد، لازم و بلکه ضروری است و اگر به‌قصد تخریب و تخطئه باشد، به همان میزان مضر و مخرب. به هر صورت شایسته است که دولت محترم ضمن بهره‌برداری از انتقادات سازنده، فضای گفتگو و تعامل میان بازیگران سیاسی را بیش از گذشته فراهم نماید.
به نظر می‌رسد که باید در شرایط فعلی به تدبیر رهبری معظم انقلاب، درایت رییس‌جمهور محترم و تجربه، توان و تعهد مذاکره‌کنندگان هسته‌ای به‌ویژه آقای دکتر ظریف اعتماد کرد. فراموش نکنیم که ایشان یکی از دیپلمات‌های برجسته کشور است که تلفیقی از تجربه‌ی کار دیپلماتیک و دانش روابط و حقوق بین‌الملل را در چنته دارد و به این اعتبار یکی از برجسته‌ترین دیپلمات ـ دانشوران دنیاست. توانایی های ایشان و سایر مذاکره‌کنندگان ایرانی به یاری خدا تا به امروز به‌طرف مقابل تحمیل‌شده است.
امید نگارنده آن است که همه جریانات سیاسی ضمن درک شرایط خطیر فعلی، ظرفیت‌های سیاسی و اجتماعی خویش را برای تحقق آرمان‌های نظام و انقلاب و عبور از این مناقشه دیرپا به میدان آورده و جستجوی منافع گروهی را به هنگام مناسب‌تری موکول نمایند.

اول اردیبهشت 93 به همراه جمعی از دانشجویان و در معیت استاد دانشمند جناب آقای دکتر سجادپور، میهمان مرکز اطلاعات سازمان ملل در تهران جهت شرکت در کارگاه آموزشی «بازیابی اسناد و اطلاعات سازمان ملل متحد» بودیم. مدرس این کارگاه سرکار خانم قائم مقامی، با اشراف قابل تحسین بر موضوعات، اطلاعات بسیار خوب و ارزشمندی پیرامون چگونگی دسترسی و دستیابی به اسناد سازمان ملل، ارگانها و دفاتر تخصصی آن ارائه نمودند. البته توضیحات تکمیلی جناب آقای دکتر سجادپور که به قول سرکار خانم قائم مقامی، «UN را زندگی کرده اند» بر غنای مطالب این کارگاه افزود. توضیحات ایشان بیشتر جنبه های عملیاتی و کاربردی مطالب ارائه شده را بیان می کرد. علیرغم اینکه کارگاه نیمه تمام ماند اما اطلاعات خوبی نصیبم شد که امیدوارم در آینده به کار بیاید.

مجموعا کارگاه خوبی بود و همزمانی آن با برگزاری «شبه مانور» آمادگی در این مرکز و لزوم تخلیه آن، این کارگاه را خاطره انگیز نمود.

 

 


پی نوشت:

1- آقای دکتر سید محمدکاظم سجادپور سابقه سفارت جمهوری اسلامی ایران در نیویورک (مقر سازمان ملل) را دارند. ویژگی برجسته ایشان به لحاظ علمی، ترکیب کردن علم و عمل در دانش روابط بین الملل است. این امر در کنار برخورد صمیمانه و بزرگ منشانه، ایشان را به شخصیتی حقیقتا قابل احترام بدل کرده است. شخصا از ایشان بسیار آموخته ام.
2- دانشجویان علاقه مند می توانند با هماهنگی سرکار خانم قائم مقامی، این کارگاه را به صورت گروهی تشکیل دهند.

حادثه گروگان‌گیری در مرزهای شرقی کشور، واقعیتی تلخ بود که بیش از دو ماه به طول انجامید و علیرغم اینکه در ایام نوروز، ذائقه مردم عزیزمان را تلخ کرد اما پایانی نسبتاً خوشایند داشت که امید می‌رود با زنده بودن گروهبان جمشید دانایی فر این ماجرا ختم به خیر شود.

ماجرا به هفدهم بهمن ماه سال گذشته باز می‌گردد که پنج مرزبان ایرانی در منطقه «جکیگور» استان سیستان و بلوچستان ربوده شدند. دو روز بعد گروهکی موسوم به «جیش‌العدل» با انتشار تصاویر آنان، مسئولیت این اقدام تروریستی را بر عهده گرفت.

 با گذشت چند روز، گروهک مطالباتی مطرح نمود که نشان می‌داد میل و عجله چندانی برای شهادت مرزبانان ایرانی ندارد. از این‌رو تلاش‌های دیپلماتیک، امنیتی ـ اطلاعاتی و نیز میانجیگری‌های محلی با گروهک جیش‌العدل آغاز شد.

در این میان تحرکات ارزشمندی نیز توسط فعالان سایبری صورت گرفت. حاصل این تلاش‌ها کمپینی بین‌المللی با بیش از یک میلیون امضا برای آزادی مرزبانان ایرانی بود. نامه نگاری وزیر امور خارجه کشورمان با دبیر کل سازمان ملل و تقاضا برای ثبت آن به عنوان سند رسمی این سازمان را نیز می‌توان حرکتی در جهت بین‌المللی کردن موضوع ارزیابی کرد.

در جریان تلاش‌های صورت گرفته از جانب دولت ایران، گروهک مذکور در سوم فروردین ماه جاری طی بیانیه ای خبر از شهادت گروهبان جمشید دانایی فر داد ـ خبری که تاکنون سندی برای اثبات آن ارائه نشده و احتمال می‌رود که این مرزبان ایرانی هنوز زنده بوده و برای چانه زنی گروهک با کشورمان مورد استفاده تروریست‌ها قرار گیرد- و تهدید کرد که در صورت عدم برآورده شدن شروط، روز سیزدهم فروردین یکی دیگر از مرزبانان را به شهادت خواهد رساند.

انتشار این خبر منجر به بروز موجی از خشم عمومی شد و تجمعاتی مقابل نمایندگی‌های سیاسی دولت پاکستان با هدف اعمال فشار جهت همکاری برای آزادی مرزبانان ایرانی برگزار شد.
به علاوه رایزنی‌های دولتی و ریش سفیدان محلی و علمای اهل سنت به ویژه مولوی عبدالحمید شدت یافت و موجب شد تا گروهک بپذیردکه تا پایان مذاکرات به مرزبان‌ها آسیبی نرساند.

نهایتاً با پیگیری‌های صورت گرفته، مسئله تا حدود زیادی مرتفع شده است. البته هر چند چهار تن از سربازان از دست گروهک تروریستی موسوم به جیش‌العدل بدون برآورده شدن مطالبات آنان رهایی یافته و به آغوش گرم خانواده‌هایشان بازگشته‌اند، اما هنوز سرنوشت گروهبان جمشید دانایی فر در هاله ای از ابهام قرار دارد.

به نظر می‌رسد آنچه از خلال این حوادث شایسته توجه جدی است، عبرت‌های این ماجراست که می‌بایست با دقت نظر و تجزیه و تحلیل صحیح، راه‌گشای آینده و مانعی برای وقوع حوادث مشابه در کشورمان باشد.
نگارنده تلاش کرده است تا در این نوشته اجمالاً به این سؤال پاسخ گوید که چه باید ها و نبایدهایی می بایست برای جلوگیری از تکرار حوادث مشابه در مرزهای شرقی کشور و به طور خاص مرزهای استان سیستان و بلوچستان مد نظر قرار گیرند؟به زعم راقم این سطور موارد و محورهای ذیل در این خصوص قابل طرح و بررسی است:

 شناسایی قصورها و تقصیرها ؛ تنبیه مقصران

مرزهای شرقی کشور در طول تاریخ محل تاخت و تاز اقوام خارجی قرار داشته و محل مناقشه برای حکومت مرکزی بوده است. هر چند گذر زمان و پیشرفت‌های طبیعی بشربه تدریج این معضل را کمرنگ کرده، اما نمی‌توان و نباید منکر تلاش‌های سازمان یافته و هدفمند نیروهای نظامی کشور در کاهش ناامنی و افزایش چشمگیر ضریب امنیت منطقه سیستان و بلوچستان شد.

نیروهای نظامی کشور با تلاش فراوان، از خودگذشتگی و تقدیم شهدای فراوان از جمله شهید بزرگوار سردار شوشتری، توانسته‌اند در سال‌های اخیر ضریب امنیت منطقه شرق و به تبع آن کل کشور را به نحو چشمگیری افزایش دهند که این امر شایسته تقدیر و سپاس است؛ اما وقوع حادثه گروگان‌گیری توسط گروهک تروریستی جیش‌العدل هر چند کوچک و کم دامنه اما تلخ و گزنده است.

 به نظر می‌رسد قصور و تقصیرهایی رخ داده که برای پیشگیری از تکرار مجدد حوادثی از این دست می‌بایست آن‌ها را شناسایی و مورد توجه قرار داد.

  توجه به ظرفیت‌های منطقه ای جهت تأمین امنیت سیستان و بلوچستان

باتوجه به بافت مذهبی و قومی استان سیستان و بلوچستان و نقش تأثیرگذار بزرگان اقوام و روحانیون مذهبی، به نظر می‌رسد می‌توان ظرفیت‌های استان را در جهت تأمین امنیت این منطقه به میدان آورد و با کمرنگ کردن دامنه فعالیت‌های نظامی، از این امکان فرهنگی در راستای حفظ امنیت و به تبع آن تأمین منافع ملی به خوبی بهره برد.

در همین حادثه شاهد فعال شدن بزرگان اقوام محلی بودیم که در کنار توصیه های مولوی عبدالحمید، توانستند گروگان‌گیران را مجاب به تحویل مرزبانان به کشور نمایند.
اتکا به این ظرفیت‌ها می‌تواند راه سنگلاخ تأمین امنیت منطقه سیستان و بلوچستان را هموار نموده و هزینه این امر را به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به نحو چشمگیری کاهش دهد.

حل بنیادین مسائل امنیتی شرق کشور

مسئلهامنیت امری چند بعدی و چند متغیری است. از این رو مواجهه تک عاملی با این مقوله نمی‌تواند به خوبی ابعاد مختلف معضل امنیت را شناسایی و آن را مدیریتنماید.
به طریق اولی موضوع امنیت مرزهای شرقی کشور را نمی‌توان به یک عامل ولو با اهمیت تقلیل داد. عواملی مانند عدم کنترل دولت‌های همسایه بر مرزهای غربی خود و مجاور با کشورمان، تحریکات و تحرکات قومی، مذهبی و جدایی‌طلبانه در دو سوی مرز، تلاش گروه های تکفیری جهت ایجاد انشقاق در وحدت مردم سیستان و بلوچستان، ضعف زیرساخت‌های امنیتی استان، ضعف بنیان‌هایاقتصادی منطقه، وضع نه چندان مناسب معیشتی مرزنشینان این استان و عواملی از این دست را می‌توان به عنوان مؤلفه های ناامنی استان سیستان و بلوچستان برشمرد.
تلاش برای رفع یا کاهش اثر این عوامل باید در رأس برنامه های دولت در منطقه سیستان و سایر مناطق مرزی قرار گیرد.

 توسعه اقتصادی استان سیستان و بلوچستان

همان‌طورکه اشاره شد مردمان ساکن مرزهای شرقی کشور عموماً به دلایل مختلف از جمله وضعیت جغرافیایی و اقلیمی نامناسب وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند. توسعه زیر ساخت‌های اقتصادی استان سیستان و بلوچستان در جهت بهبود وضع معیشتی مردم، اعطای امتیازات ویژه به بخش خصوصی جهت سرمایه گذاری در این استان و نهایتاًتبدیل این منطقه به منطقه ویژه اقتصادی (تجربه ای که در بانه کردستان اتفاق افتاده و نتایج مطلوب امنیتی به ارمغان آورده است) در راستای ارتقاء ضریب امنیت و نیز گره زدن امنیت به منافع اقتصادی مردم منطقه، اقداماتی استکه در این حوزه قابل عملیاتی شدن است.

 تغییر رویه سربازگیری و حرکت به سمت تربیت نیروی نظامی حرفه ای

براساس فیلم منتشره توسط گروهک گروگان‌گیر - که البته اصالت آن تأیید نشده -متأسفانه شاهد آن هستیم که مرزبانان در زمان حمله تروریست‌ها در وضعیت مناسب دفاعی و نظامی نبوده و غافلگیر شده بودند. حال آنکه نظامیان حرفه ای اهمیت حضور در چنین منطقه ای را به خوبی درک کرده و در مواجهه با شرایط مشابه ، واکنش احتمالاً قابل قبول‌تری نشان می‌دهند.

هر چند بخش قابل توجهی از بار امنیت کشور بر دوش سربازان است، اما بی شک نظامیان حرفه ای و آموزش دیده کارکرد مناسب‌تری در صحنه های حساس خواهند داشت. از این‌روبه نظر می‌رسد تغییر رویکرد نظام وظیفه به طور عام و سربازان شاغل در واحدهای مرزبانی به طور خاص در ممانعت از وقوع حوادث مشابه موثر باشد.

 تلاش بین‌المللی جهت مبارزه با افراط گرایی اسلامی


ازآنجا که همسایگان شرقی ما از وضعیت امنیتی خوبی در مرزهای غربی خود برخوردار نیستند و حوادث تلخ به وجود آمده در سال‌های گذشته معمولاً ریشه در بیرون از مرزهای کشورمان داشته‌اند، شایسته است تلاش‌های منطقه ای جهت تحکیم امنیت مرزها از جانب سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان صورت گیرد ودر صورت لزوم با انعقاد قراردادهای نظامی و امنیتی، همکاری‌های مشترکی در جهت مبارزه با تروریسم و افراط گرایی دینی در مرزهای مورد بحث انجام شود.
همچنینمی‌توان تلاش‌هایی را از طریق سازمان ملل، سازمان همکاری‌های اسلامی و نیزکشورهای اسلامی منطقه از جمله ترکیه و عربستان در راستای حل معضل افراطی گری دینی در منطقه سازماندهی نمود.

 بروز ناامنی در مرزهای شرقی کشور امری قابل
مدیریت و اجتناب است که نیازمند اقدامات جدی پیشگیرانه و کنترلی در سطح داخلی، منطقه ای و بین‌المللی است.
بسیج ظرفیت‌ها و مقدورات موجود بی شک خواهد توانست عمق و دامنه فعالیت‌های تروریستی در این منطقه را مهار یا حداقل کاهش دهد. امید آنکه با اقدامات مدبرانه دولت تدبیرو امید، شاهد کاهش آلام امنیتی منطقه شرق کشور باشیم.